مرد کوچک مامرد کوچک ما، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

کاکل زری

آلبوم خاطرات

به نام خدای ثبت لحظات سلام قل قلی اینجا با هم رفته بودیم بانک الهی بمیرم مامان اینطوری شده بودی قربون پاهات برم فندقم لباس مشکی هم خیلی بهت میاد ...
20 دی 1393

شیرین کاری این روز ها

به نام او... سلام فندق  فدای قد و بالات برم من مادر این روزها خیلی خیلی شیرین شدی و کلی شیرین کاری میکنی  آواز میخونی  درازت که میکنم پاهات میگیری بالا با دستات میگیریشون و بازی میکنی تو رو روءک میزارمت ذوق میکنی خیلی تلاش میکنی که بیای جلو اما نمیتونی  برای همین بعد چند دقیقه اعصابت خورد میشه و گریه میکنی  در ضمن بغل کسی هم میری اگه من ببینی یا بابایی رو گریه میکنی و به ما نگاه میکنی میخوای بیای بغل ما  خلاصه که خیلی دوست دارم مورچه ی مننن کمتر از خدا بیشتر از همه .  
20 دی 1393

ماهی نو..

به نام خدای آسمان ها سلام عشق من ماهی دیگر به ماه های سنت اضافه شد و تو ای مرد کوچک من  بزرگ و بزرگ تر میشوی این روز ها کلافه ام کلافه و دلتنگ .  نمیدونم دلتنگ روزهای گذشته باشم یا مسرور از امروزم  دلم هوای پسرک چند روزه ام را کرده همون گنجشکی که دست ها پا ها و سرش در اختیار خودش نبود واییی اون روزها رو میخوام مادر . تو از این هم بزرگتر میشوی و من باز هم حسرت الان تو رو میخورم پس از این روز های تو باید نهایت لذت رو برد. خدایا برای پسرکم و تمام فرشته های سرزمینم دنیایی از آرامش آرزو میکنم ...
4 دی 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کاکل زری می باشد